دکتر طاهر لاوژه، عضو هیئت علمی دانشگاه پیام نور آذربایجان غربی؛ انتخابات به منزلة دیدگان روشن جوامع مترقی و عدالتخواه در مسیر یافتها برای رشد اندیشه ها و شکوفایی استعدادهای افراد یک جامعة مردم سالار بر مبنای آموزههای دینی تلقی میشود و هر اندازه اهمیت این مقوله و مؤلفه های اصولی و اساسی آن برای اقشار مختلف جامعه، به ویژه نخبگان و روشنفکران دانشگاهی روشنتر باشد، به همان میزان دقت در ظرافتها و معیارهای مهم آن آشکارتر خواهد بود و درست به همان مقدار در سمت و سوی آگاهیِ نشأتگرفته از شناختِ موازین و چارچوبها قرار خواهد گرفت. بدون تردید، تصمیمگیریهای خردمندانه و مسئولانه برای تعیین سرنوشت تکتکِ افراد جامعه، راهی جز گذر از ممر انتخابات ندارد و به تبع همین مسأله، نظام سیاسی حکومتها بر اساس ایدئولوژیها و شیوه نگرشِ مبتنی بر مکاتب اعتقادی خود، معیارهای کلی انتخابات را تعیین مینمایند و افراد جامعه نیز بر مبنای آن ملاکهای کلی و البته با دقت در تمامی جوانب امر، نسبت به این پدیده احساس مسئولیت میکنند.
در نظام الهی جمهوری اسلامی ایران و بر پایه قوانین اسلامی و بر مبنای قانون اساسی و آنچه در عرف جامعه و در میان قاطبه افراد وجود دارد، شرکت در انتخابات یک وظیفه مهم و تکلیفی الهی در ادای دین به آرمانهای انقلاب، امام راحل(رَحمَةُ الله عَلَیه)، رهبر عظیمالشأن انقلاب(مُدّ ظِلّه العَالِی) و امت اسلامی محسوب میشود و حق مردم از جهت مشارکت و مساعدت در تعیین سرنوشت خویش به شمار میآید و بر همین اساس، غالب افراد نسبت به «معیارهای انتخاب درست» احساس تعهد و مسئولیت میکنند و تا حد امکان، تلاش آنها بر القای معنای صحیح و روشن از این مفهوم ارزشمند و کلیدی تمرکز دارد که تبیین دقایقِ مبانی آن میتواند برای همگان در راستای نیل به اهداف والا راهگشا باشد. هر انسان خیرخواهی وظیفه دارد در راستای عمل به تکالیف الهی خویش، به بهترین نحو ممکن عمل نماید تا هم از کیفیت عمل خود خرسند باشد و هم در پیشگاه الهی سربلند و مأجور. بر این اساس، انتخاب و گزینش کاندیدای اصلح در جامعه اسلامی ما از اهمیت بسیار شایانی برخوردار است.
ملاحظة معیارها و تحقیق همهجانبه، و بررسی و محاسبة آنها، به تلاشی گسترده و فراگیر نیازمند است و البته عالمان، دانشمندان و نخبگان جامعه اسلامی کیفیت آن را میشناسند؛ اما آنچه اهمیت دارد ترویج ملاکهای شناخت و ارزیابی در میان سایر اقشار جامعه است که به نوعی، یا توانایی کافی برای شناخت این مقوله را ندارند و یا فرصت کافی برای تحقیق در این باره برای آنان مقدور نیست. منش، گفتار، رفتار، دانش، تجربه، داشتن معلومات گسترده، تفکر، نحوه اندیشیدن در سایة پایبندی به اعتقادات، اصول و ارزشها و در پناه ایمان محکم و راسخ و تقوای الهی و نیز داشتنِ دغدغه مردم، از معیارهای اولیه انتخاب درست است. بنابراین و با توجه به این مفاهیم، معیارهای برگزیدن اهمیت وافری مییابد که در همین رابطه از یک سوی، توجه به وظایف مردم نسبت به رعایت معیارهای صحیح در انتخابات ضرورت پیدا میکند و از سوی دیگر باید معیارهای ایجابی و سلبی کاندیدای اصلح به طور دقیق مورد بررسی قرار گیرد.
امت جامعه اسلامی لازم است به ملاکهای دینی، شرعی و انقلابی بنگرند و البته به روابط قوم و خویشی هیچ وقعی ننهند. از ملاحظة ناصحیح و رودربایستی در ارتباط با دوستان و اقوام و نزدیکان پرهیز کنند و در این میان تنها رابطه دینی و الهی و وظیفه شرعی را دخالت دهند و صرفاً بر مبنای آن عمل نمایند. در همین رابطه کسانی که خود را نامزد انتخابات میکنند اولین شرط اصولی برای این اقدام آن است که شخصیت خود را بر اساس آن معیارهای اولیه بسنجند و اگر در خود توانایی لازم برای این امر شریف را یافتند برای انجام وظیفه با تمام وجود به عرصه انتخابات وارد شوند.
با توجه به آنچه بیان گردید تمامی آن شروطی که برای ریاست جمهوری در قانون اساسی جمهوری اسلامی توسط نخبگان و فرهیختگان بیان شده است، میتوان برگرفته از منابع دینی دانست و آن را ملاک صلاحیت افراد برای این مسئولیت خطیر مد نظر قرار داد. با این وجود برای انتخاب اصلح، به بعضی از معیارها و ملاکها در ذیل اشاره میشود:
1) تدیّن و اعتقاد نظری و عملی به اسلام، انقلاب، قانون اساسی، خطّ امام و رهبری و ولایتپذیری
2) داشتن تقوای الهی
3) صداقت و صمیمیت با مردم و دلسوزی برای آنان
4) طرفداری از مستضعفان و ضعفا و حمایت کامل از محرومان
5) بهرهمندی از فهم و درایت و درک سیاسی عمیق و بالا
6) داشتنِ تخصّص و تعهد، تجربه و کارآمدی در عرصههای مختلف دینی، سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی
7) پیگیر مبارزة جدیِ عملی با فساد در تمامی اشکال و نمودهای آن
8) برخورداری از روحیه شجاعت و شهامت، مقاومت و ایثار
9) داشتن قصد خدمت، به جای قصد تصاحب قدرت و اندوختن ثروت
10) سادهزیستی و پرهیز از دنیادوستی و دنیاطلبی
11) عدم وابستگی به بیگانگان و عناصر متضاد با منافع نظام و مردم
12) اجتناب از سادهلوحی
13) دوریکردن از طمعورزی و پرهیز از حرص مذموم
14) دوربودن از مراکز قدرت و ثروت